نرمش از ما گستاخي از طالبان!/ سلطان عمان حامل چه پیامی است؟/ منافع ایران ربطی به انتخابات ترکیه ندارد
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۵۱۵۶۳
به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز دوشنبه 8 خردادماه در حالی چاپ و منتشر شدند که واکنش قوه قضائیه در برابر حملات به لایحه عفاف و حجاب، از اشتباهات راهبردی تا وقاحت طالبانی، سلطان میانجی چرا دوباره آمد و پنج سال دیگر با اردوغان در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
جایگاه مسقط فراتر از واسطهگری است
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان جایگاه مسقط فراتر از واسطهگری است نوشت: سفر هیثم بن طارق، پادشاه عمان به تهران و دیدار وی با مقامات ارشد کشورمان، نقطه عطفی در مناسبات دو کشور در حوزه خلیجفارس و غرب آسیا محسوب میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در روایتگری خاص رسانههای غربی از سفر پادشاه عمان به تهران، شاهد برجستهسازی نقش «واسطهگری» مسقط میان واشنگتن و تهران هستیم. طی ماههای اخیر ، دقیقا در همان بازه زمانی که مقامات آمریکایی بهدروغ مدعی توقف مطلق مذاکرات هستهای بودند، واشنگتن رایزنیهای مستمری با مقامات عمانی و قطری داشته و پیشنهاداتی را نیز در خصوص برخی ایدهها جهت رسیدن به توافقی پایدار یا حتی موقت با تهران به این بازیگران منتقل ساخته بودند. بخشی از این پیشنهادات از مجاری دیپلماتیک ( دیپلماسی پنهان ) به ایران مخابره شد و البته در مقابل، پاسخهای مستدل تهران نیز در قبال این موارد به طرفهای واسطهگر منطقهای ارائه گردید.
اما اکنون سؤال اصلی اینجاست که آیا نقش عمان را باید محدود به یک«پیامآور» یا «واسطهگر»نمود؟! باید پاسخ داد که نقش عمان بهمراتب فراتر از یک واسطهگر است. فراتر از اشتراکات منطقهای ، مذهبی و راهبردی میان تهران و مسقط، نقش طرفین در تعریف ، ایجاد ، پیشبرد و درنهایت تثبیت منظومه جدید منطقهای بسیار پررنگ خواهد بود. در این معادله، واسطهگری عمانیها و پیامهایی که آنها از سوی آمریکا به ایران ( در قبال مذاکرات هستهای یا موارد دیگر) میسازند، تنها بخشی از ماجرا محسوب میشود! تقلیل و تحدید نقش عمان به این موضوع، نوعی خطای راهبردی و محاسباتی بزرگ به شمار میآید که در آینده، میتواند بانیان و مدعیان آن را با واقعیات دیگری در منطقه مواجه سازد.
نکته قابلتأمل اینکه مسقط و تهران، هر دو بر اساس تجربیاتی که طی دههها و خصوصا سالهای اخیر داشتهاند،نسبت به برخی ثوابت و اصول راهبردی مشترک در منطقه، ازجمله ایجاد مناسبات امنیتی جمعی میان شورای همکاری خلیجفارس و ایران باور دارند. همچنین طرفین آیندهپژوهی تحولات منطقه را باهدف جلوگیری از برخی بحرانهای احتمالی ضروری تلقی میکنند. فراتر از آن، تهران و مسقط هر دو نسبت به استراتژی «خلق ناامنیهای مزمن در غرب آسیا»بهمثابه یک راهبرد کلان از سوی رژیم اشغالگر قدس و حامیان آن باور دارند. این باورها و متعلقات منطقه و امنیتی، مبنایی برای تقویت همکاریهای راهبردی قبلی و حتی شکلگیری همافزاییهای جدید میان تهران و مسقط خواهد بود. ترکیب غنی هیئت وزرا و مسئولان عمانی که به همراه هیثم بن طارق پادشاه این کشور به تهران سفرکردهاند، بهوضوح نشان میدهد که«واسطهگری»، شاید آخرین و حداقلیترین مأموریت هیئت عمانی در تهران باشد!
منافع ایران ربطی به انتخابات ترکیه ندارد
حشمت الله فلاحت پیشه طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان منافع ایران ربطی به انتخابات ترکیه ندارد نوشت: انتخابات ترکیه فارغ از هر نتیجه ای که داشته باشد، یک سری مسائل در روابط ایران و ترکیه برای ایران، ارتباط زیادی به نتیجه انتخابات ندارد. مناسبات ایران و ترکیه مشخصا از بعد از جنگ تحمیلی، مناسباتی است که براساس دو انتظار متفاوت در تهران و آنکارا شکل گرفت. تهران همواره سعی کرده که علاوه بر افزایش مناسبات تا حد اعلی ظرفیت فی مابین به گونه ای عمل کند که ترکیه یک شاهراهی برای ارتباطش با کشورهای اروپایی باشد. لذا در موضوع اول هر دو طرف برنامه ریزی کردند که سطح مناسبات سالیانه را تا 30 میلیارد دلار افزایش دهند که معنایش این است که به سود دو طرف است و ظرفیتهای اقتصادی دو طرف را فعال می کند و هر کسی که در ترکیه رای بیاورد باید دنبال این هدف باشد.
موضوع کلان تر این است که ایران تلاش کرده از ترکیه به عنوان یک کانال استفاده کند که مناســبات خودش را تا حد امکان به گونه ای شکل دهد که علاوه بر استفاده از ظرفیت های خود ترکیه به سمتی برود که از ترکیه به عنوان یک کانال ارتباطی استفاده از ظرفیتهای اقتصادی دنیای غرب استفاده کند. اینجاست که یک اختلاف اعلام نشده شکل گرفت و آنجایی است که ترکیه به گونه ای دیگر مناسبات با ایران را میبیند. ترکیه سعی میکند به گونه ای عمل کند که به کشورهای غربی و به ویژه آمریکا بقبولاند که ارتباطش با ایران بخشی از دغدغه های آنها در شرق را برطرف میکند. چه دغدغه هایی که مرتبط با خود کشور ایران اســت یا دغدغه هایی که مربوط به پناهندگان یا قاچاق موادمخدر و سایر مسائل است. فلذا می بینیم بیش از سه میلیارد دلار کمکی که به ترکیه صورت گرفت در سال اول هجوم آوارگان جنگهای منطقه ای به ویژه آوارگان سوری، بخش اعظم این پول فقط صرف دیوار کشی در مرزهای شرقی ترکیه شد.
از طرف دیگر در عضویت ناتو سعی می کند خودش را نماینده رفع دغدغه های امنیتی ناتو در منطقه ببیند و برای همین موضوع کلی امتیاز بگیرد. لذا یکی از کشورهایی که بیشترین بهره را از حفظ ایران در شرایط اضطرار برده، ترکیه است. یعنی کشور ایران به عنوان کشوری که در کانال دشمنی غرب یا در کانال تحریم غرب قرار گرفته باشد، ترکیه این موضوع را
برای خودش به یک فرصت تبدیل کرد. بسیاری از امتیازات اقتصادی ایران را به خودش اختصاص داد و البته سعی کرد حتی از ناتو و از کشورهای اروپایی هم بیشترین امتیازات را بگیرد. لذا وقتی که ایران نخستین لوله های بین المللی گاز را بین ایران و ترکیه در دهه 1990 ایجاد کردکه از حدود 30 ســال پیش که برای احداث این لوله، سرمایه گذاری صورت گرفت هدف ایران این بود که در گام بعدی گاز ایران از طریق ترکیه به اروپا منتقل شود و درست در ایامی که روس ها درگیر مسائل داخلی خودشان بودند و هنوز اروپا را از لحاظ انرژی به روسیه وابسته نکرده بودند، در آن ایام ایران می توانست از طریق توسعه
خط گازی به ترکیه این وابستگی را ایجاد کند ولی نه تنها این کار صورت نگرفت بلکه حتی ترکها در مناسبات گازی با ایران بیشترین بهره را بردند. ترکیه سعی می کند از شرایط اضطراری و اختلافی که ایران با غرب دارد، حداکثر استفاده را ببرد ولی ایران هنوز نتوانسته آن راهبرد کلان خودش یعنی تبدیل کردن ترکیه به یک کانال ارتباطی با غرب استفاده کند و ما میبینیم حتی بخش اعظم توریست های ایرانی که امکان مالی و اداری لازم برای سفر به اروپا را نداشتند، در خود ترکیه بارانداز شدند.
طوری که غیر از سالهای فراگیری کرونا، میانگین پولی که ایرانی ها به عنوان توریست در ترکیه هزینه می کنند به بیش از پنج میلیارد دلار در سال می رسید و این یک منبع درآمد عظیم برای ترکیه بود. لذا معتقدم در سطح کلان آن چیزی که باید برای ایران مهم باشد فارغ از اینکه آقای اردوغان رای بیاورد یا آقای قلیچدار اوغلو این است که ایران سعی کند به گونه ای عمل
کند که فرصت های اقتصادی- تجاری کشور فقط محدود به رابطه با ترکیه نشود بلکه به فراتر از آن به ویژه کشورهای اروپایی هم کشانده شود.
نرمش از ما گستاخي از طالبان!
جعفر گلابی در بخشی از یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان نرمش از ما گستاخي از طالبان! نوشت: چند عامل مهم در گستاخي طالبان وجود دارد كه نبايد آنها را دستكم گرفت؛ اگر اسراييل توانسته باشد با انواع طرفندها و ارتباطهاي مستقيم و غيرمستقيم اين گروه را تحت تاثير خود قرار بدهد بهترين گزينه براي اشتغال ايران هستند و اگر كار ايران با اين گروه بالا بگيرد در تلآويو جشن برپا ميشود. حضور بيش از 5 ميليون افغانستاني در ايران عامل تهديدكننده ديگري است كه نبايد آن را از نظر دور داشت. هر چند به نظر ميرسد اكثر آنان مخالف يا بياعتنا به طالبان هستند ولي نفوذ اين گروه در كسر كوچكي از آنها ميتواند امنيت عمومي كشور را حتي به صورت مقطعي هم كه شده به چالش بكشد. عامل ديگر مشي و مرام چريكي اين گروه و غيرمسوول بودنشان نسبت به منافع افغانستان است. آنها به كشتن و كشته شدن عادت كردهاند و عمق استراتژيكي براي درهم كوبيدن ندارند. در خيالانگيزترين تصورات فرض كنيم كه ايران برود و كابل را بگيرد؛ نهايت اينكه آنها دوباره به كوهها پناه ميبرند و آنقدر در شهرها بمب منفجر ميكنند و مردم را ميكشند تا دوباره همه را متقاعد كنند كه حضورشان در كابل براي مردم و منطقه امنيت بيشتري به ارمغان ميآورد. واقعيت آن است كه ايران در حساسترين شرايط و كليديترين موقعيت فكر مبادا را نكرد و براي خود امتيازي نگه نداشت. ما به چه دليلي از احمد مسعود و جبهه مقاومت ملي افغانستان حتي به صورت سياسي حمايت نكرديم و گذاشتيم طالبان به آساني دره پنجشير را به تصرف خود درآورد و در مقابل اين عدم حمايت چه امتيازي از طالبان گرفتيم؟
چرا سفارت افغانستان را به يك گروه كه نماينده همه ملت افغانستان نيست، داديم و در اين كار كدام منفعت را تحصيل كرديم؟ خطر بزرگ اين است كه با ندانمكاري و ضعف تحليل و محاسبه تصميمگيران، طالبان به يك تهديد جدي و طولاني مدت در شرق كشور مبدل شود. اما سخن اصلي اينكه طالبان هم با همه حقارتي كه دارد متوجه مشكلات داخلي ايران شده است و براي مطرح شدن در دنيا و توجه احتمالي غرب و امريكا بخت خود در اين زمينه را ميآزمايد. اگر توانست حقابه ايران را ندهد در افكار عمومي افغانستانيها سر و گردني بالا ميبرد و احتمالا بازي ديگر و شايد خطرناكتري را آغاز ميكند و اگر نتوانست و مجبور به اجراي قرارداد فيمابين شد چيزي را ازدست نداده و آبي را كه در بيابانها رها كرده را به ايران ميدهد و بانگ بر ميآورد كه ما به قراردادها و مناسبات بينالمللي پايبنديم. چنانچه سياستهاي ما در داخل و خارج از توازن لازم برخوردار بود و خصوصا مستحضر به تمايل و اراده ملي بود و اقتصادمان رنجور و بيمار نبود چه بسا طالبان همه افراد خود را بسيج ميكرد كه صف به صف شوند و دبه دبه آب به طرف ايران بريزند تا تهران به كابل اخمي نكند ولي افسوس كه سياستمداران ما ادعايشان گوش فلك را كر ميكند ولي در عمل يك گروه منفور ميآيد بيخ گوشمان و بدون ترس شليك ميكند و جواني از عزيزانمان را به شهادت ميرساند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: برنامه هفتم توسعه اردوغان اسدالله اسدی حقآبه هیرمند حج 1402 انتخابات ترکیه 2023 سلطان عمان پنجشیر برنامه هفتم توسعه اردوغان اسدالله اسدی حقآبه هیرمند حج 1402 انتخابات ترکیه 2023 انتخابات ترکیه گونه ای واسطه گری منطقه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۵۱۵۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جعل نام خلیجفارس کار انگلیسیهاست
بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
به گزارش مشرق، بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا هم نخستین رئیسجمهور این کشور بود که در طول تاریخ به نقشه و اسناد بیاعتنا شد و این نام جعلی را بر زبان آورد.
انگلیس در کنار گسترش پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد؛ بنابراین، ما در عین حال که باید به حفظ تمامیت ارضی خودمان و حفظ منافع و مرزهایمان که مسئلهای انکارناپذیر است، در عمل و زبان تأکید کنیم، باید بدانیم که این حرکت از ناحیه استعمار است.
ما حاضر نیستیم سر سوزنی از مسائلی مانند نام واقعی و قدیمی خلیجفارس و مرزهای خود بگذریم. اینها خلاصهای بود تا به مناسبت روز خلیجفارس(دهم اردیبهشت) روزنامه همشهری با قاسم تبریزی درباره همه جوانب نام مجعول «خلیج عربی» به جای «خلیجفارس» به گفتوگو بنشیند که در ادامه می خوانید.
نخستین کسی که نام مجعول «خلیج عربی» را بهکار برد، چهکسی یا چه رسانهای بود؟
رسانه انگلیسی بیبیسی بود. جمال عبدالناصر در سالهای ۱۳۳۹و ۱۳۴۰با شاه درگیر شد و در مسئله پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد، اما پیش از او انگلیسیها این نام را بهکار بردند.
انگیزه بیبیسی برای این مناقشه چه بود؟
درگیری بین ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس؛ چراکه به مرور زمان آمریکاییها به ایران مسلط شده بودند، اما کشورهای حاشیه خلیجفارس هنوز مستعمره انگلیس بودند. این اختلاف، اساسی بود و طراحیاش توسط حرکت استعمار شکل گرفت تا حرکتی حساب شده به شمار رود که آثار بلندمدت هم دارد.
ما ایرانیها برای حفظ منافع ملیمان در این بین چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
اول عمومیت بخشیدن به نقشه ایران و خلیجفارس است. نقشههای ما مربوط به سال ۱۶۰۰میلادی است. از نظر تاریخی هم که مشخص است. دوم اینکه باید حرکت استعمار در منطقه را شناخت؛ چراکه انگلیسیها قریب به ۲۰۰سال قبل به منطقه آمدند و شروع به نفوذ و برنامهریزی کردند. حتی کوچ خاندانهایی از شبهجزیره نجد و حجاز به جزایر خلیجفارس جزو برنامههای مدون و از پیش تعیین شده آنان بود.
به تعبیری میتوان روی همین برداشت عنوان کرد کسانی که امروز در بحرین حاکم هستند، اصلا بحرینی نیستند. اتفاقاً در آن منطقه بهطور مثال همه شیعه بودند و اینگونه طیفهای خوارج یا سنی متحجر را وارد بحرین و خلیجفارس کردند و در بحرین حاکمیت را بهتدریج به آنها سپردند. خلاصه برنامهریزیهای حساب شده طی این ۲۰۰سال که از سوی دیگرو برخلاف حرکت های آنها به انقلاب اسلامی منتج شد را در منطقه بهوجود آوردند.
جمهوری اسلامی ایران با گذشت ۴۵سال از انقلاب اسلامی، چه شیوهای را در قبال این سیاست موذیانه اتخاذ کرده است؟
جمهوری اسلامی ایران به نام خلیجفارس تأکید داشته و دارد. عموما شورای کشورهای خلیج را آمریکاییها پس از انقلاب اداره کردند. آمریکاییها هم پس از انگلیسیها و بعد از انقلاب در دایره ایرانهراسی به این سیاست دامن زدند، اما ایران همچنان بر حق حاکمیت خودش و نام خلیجفارس مصرانه تأکید دارد.
شما اشراف کاملی بر تاریخ پهلوی اول و دوم دارید. رژیم شاه در حوزه خلیجفارس و نامگذاری مجعول خلیج عربی چه سیاستی را دنبال میکرد؟
آنها بهدلیل سلطه انگلیس و آمریکا بیتفاوت از اصل موضوع میگذشتند و شاید در مواردی روی نام تکیه میکردند.
نمونه بارز این مصداق در چه موردی بهطور بارز خودش را نشان میدهد؟
در مورد بحرین. نامهای سال ۱۳۴۵داریوش همایون به هویدا مینویسد که اصلا بحرین چه ارتباطی به ما دارد؟! ما آنجا نه منافعی داریم و نه آنجا ارزشی برای ما دارد. او در آن نامه مینویسد که آنجا مشتی عرب هستند که گرایش به فارسی هم ندارند. این اتفاق درست ۳سال قبل از آن رخ داد که بحرین را جدا کردند. از سالهای ۱۳۴۵هم مذاکرات پنهانی بین آمریکاییها و انگلیسیها با ایران انجام شد و اسنادش موجود است.
اسدالله علم در خاطراتش بارها اشاره میکند که ما درباره بحرین مذاکره کردیم، اما هیچکس نمیگوید که چه اقدامی صورت گرفت. نهایتاً آخرین تیر خلاص را اردشیر زاهدی که خودش از اعضای سازمان سیا بود، بر پیکر ایران وارد کرد و بحرین از ایران جدا شد. کشورهای دیگر هم اسنادی از دوره رضاشاه و محمدرضاشاه در اختیار دارند که مرتباً رضاشاه به حضور انگلیسیها در بحرین اعتراض میکند.
مردم بحرین که آنجا استان چهاردهم ما محسوب میشد، برای سفر کردن به شیراز و بوشهر، به اصرار و ابرام انگلیسیها مجبور بودند گذرنامه بگیرند! اسناد این بخش در مجله مطالعات تاریخی موجود است. حکومت پهلوی بیتوجه به این ارتباطات بود و در بهترین حالت فقط اعتراض میکرد. از نظر سیاسی هم به خصوص از دوره سلطه آمریکا بر ایران، شاه و ساواک از نظر سیاسی علیه عراق، مصر و سوریه موضع میگرفتند.
بیشتر اقدامات رژیم پهلوی دوم هم حراست از کارهای آمریکا و انگلیس است. نقش سناتور مسعودی هم که در مواردی سندی وجود دارد که او هم رشوههایی دریافت میکرد، روشن است.
سیاست رژیم شاه در قبال خلیجفارس به همینها خلاصه میشد؟
حاکمیت پهلوی در دوران رضاشاه ذیل سیاست جاری انگلیس در منطقه بود. در دوره محمدرضا خصوصاً پس از کودتای ۲۸مرداد، باز ذیل سیاست جاری آمریکا قرار داریم؛ پس نخست، سیاست آمریکا، خطمشی تعیین میکند. دولت برای آنها چنان بیاهمیت بود که وقتی در مجلس مطرح کردند چرا بحرین جدا شد، هویدا گفت: دختری بود که به خانه شوهر رفت! این گزارش به خودی خود سندی است که چاپ شده و وقیحانهتر از این نمی توان درباره بحرین نظر داد. آنها هیچیک، آن قیود را نداشتند و نمیپذیرفتند. کما اینکه در عهدنامه سعدآباد همینطور است. او بخشی را به کمال آتاتورک بخشید. به معنای واقعی کلمه ذیل سیاست کشورهای خارجی حرکت میکردیم و خودمان را در سایه و آینه آنها میدیدیم و به جای میآوردیم و خبری از استقلال نبود. حال، قاجار مستقل بود اما بیعرضه و بیلیاقتیاش را در همه امور نشان میداد. شاه در مورد خلیج فارس هیچ تقیدی حس نمیکرد.
چرا؟
چون خودشان توسط استعمار در رأس کار بودند و باید در سایه اهداف آنها حرکت میکردند.
ترامپ ظاهراً نخستین رئیسجمهور آمریکاست که نام خلیجفارس را در گفتارش به خلیج عربی تغییر داد. نظرتان درباره او و موضعش چیست؟ چون به هر حال همه روسای جمهور آمریکا قبل از او دستکم در گفتار رعایت کردهاند که برای ذکر نام خلیجفارس به نقشهها و اسناد قدیمی پایبند باشند. نظر و موضع شخصیتان درباره جهتگیری او چگونه است؟
به قول خود آمریکاییها، او که قدری از نظر عقل کم دارد و دیوانه است. حال نمیخواهم آن عبارت زشت را بهکار ببرم، اما رؤسای جمهور آمریکا چه جمهوریخواه و چه دمکرات، براساس منافع ملی و موقعیت جهانیشان سخن میگویند.
پس نباید چندان از سخن آنها ناراحت شد؛ چراکه دیکتهای است که خود حاکمیت به آنها میگوید. آنها مجری و بازیگر عرصه سیاست البته در سطح کلان هستند. از ۱۳۲۰تا به امروز ما وقتی این ۸۰سال را رصد میکنیم، علیه منافع و اقتدار یا استقلال ملی ما تفاوتی بین جمهوریخواهان و دمکراتها وجود ندارد.
مطالبی که مطرح میشد، سیاست جاری آنهاست؛ حال میخواهد جیمی کارتر باشد یا کندی که خودش را بهعنوان مدافع صلح جهانی مطرح میکرد یا نیکسون بهگونهای دیگر.
آنها تفاوتی ندارند و عمدتاً چیزی مطرح نمیکنند که به منافع و موقعیتشان آسیب بزند؛ لذا در مسائلی مانند خلیجفارس با هم مشترکاند؛ بنابراین توصیه میکنم که اتفاقاً خیلی عادی به آن مسائل بنگریم؛ چراکه همان حرفها را دیگران در آمریکا بهگونهای دیگر زدهاند؛ مثلا کارتر مطرح کرد که ما در منطقه منافع داریم و امام(ره) از ابتدا با همان یک جمله کارتر برخورد کرده و فرمودند: آنها چه حقی دارند که در خلیجفارس منافع داشته باشند؟! هر یک با ادبیاتی میگویند اما عمدتا منافع اصلیشان را درنظر میگیرند.
بهعنوان مورخ و تاریخدان میخواهم نظر شما را در اینباره بدانم که چرا برخی خوانندگان خارج از کشور (لسآنجلسیها) و مشخصا کسی که ترانهای با نام خلیج همیشگی فارس داشت، بهرغم موضعگیریهای سیاسی در زمینههای دیگر، جرأت خواندن ترانه خودش را در کشورهای حاشیه خلیجفارس ندارد. او اتفاقاً میگوید من آدمی سیاسی نیستم، اما بهخودش اجازه میدهد که درباره سیاستهای خرد و کلان اظهارنظر کند. چرا چنین جمع اضدادی وجود دارد؟
اینها ۳دستهاند؛ یک دسته رجال سیاسی، درباری و نظامی حکومت پهلویاند. آنها با همان ایدئولوژی شاهنشاهی ابراز نظر و تصمیمگیری میکنند و خطمشیشان همین است.
دستهای دیگر، تحصیلکردگان غرب هستند که نسل دومشان مثل ولیرضا نصر یا هوشنگ امیراحمدی مستقیم یا غیرمستقیم مشاور کاخسفیدند. اینها براساس منافع آمریکا صحبت میکنند.
دسته سوم آدمهای عادی را دربرمیگیرند؛ کسانی که پیش از انقلاب یا پس از انقلاب اینجا کبابی یا مغازه داشتند یا به نوعی تجارت یا معاش میکردند. آنها تعلقاتی نسبت به ایران و جامعه و فرهنگ و مردم ایران دارند، اما در مسائل سیاسی کمو بیش تحتتأثیر رسانههای غربی هستند. در خاطراتشان هم این مهم عیان است.
خوانندهای از این دست در کدام دسته جای میگیرد؟
لاجرم در دسته سوم. همه فعالیتشان بستگی به روحیه خودشان و جو حاکم کشوری دارد که در آنجا مقیم هستند.
دانش سیاسی این عده را در بستر تاریخی چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه دانش سیاسی لازم را هم ندارند و بیشتر از روی احساسات واکنش نشان میدهند.
تکلیف ما امروز با موضوع نامگذاری خلیجفارس و خلیج عربی چیست؟
این موضوع ابزاری است تا ما را آزار دهند. گاه ذهن ما را از مسئله اصلی دور میکنند و گاه نزدیک! در اینکه خلیجفارس مربوط به تاریخ چند هزار ساله ایران است، هیچ شکی نیست؛ حتی تا عربستان و یمن جزو خاک ما بوده است. اینجا یک مسئله تاریخی مطرح است و دیگری جغرافیای تاریخی. آنچه حداقل برایمان باقی مانده، باید حافظش باشیم؛ آن هم بهگونهای که کوچکترین خدشهای به آن وارد نشود، اما در عین حال بازی استعمار را نباید فراموش کرد؛ یعنی وقتی او میگوید خلیج فارس یا خلیج عربی، در هر دو حال میخواهد ما را با کویت، کشورهای منطقه و کل جهان عرب دربیندازد.
در عین حال که خلیجفارس جزو مسلمات غیر قابل انکار ماست و این منطقه متعلق به ما بوده و هست؛ گرچه امروز دیگر درباره بحرین ادعای مالکیت نمیکنیم و پذیرفتهایم که در گذشته و در زمان شاه آنجا کشور شده و اروپاییها خیانت کرده اند، اما بحرین را محترم میشماریم. اینها جملگی جمع اضداد نیست، بلکه همانگونه که آن کشور برای ما محترم است، حفظ و حراست مرزهای ما در شمال، جنوب و شرق و غرب محفوظ خواهد بود. در عین حال نغمههای استعمار برای جدایی و اختلاف موضوعی دیگر است.
خلیج فارس خانه ما است
رهبر معظم انقلاب:اینکه امروز شما میبینید دشمنان حرفهای بزرگتر از دهان خودشان میزنند، همهاش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. مینشینند طرّاحی میکنند که ایران باید در خلیجفارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلطهای عجیبغریبی! او از آن طرف دنیا میآید اینجا رزمایش راه میاندازد؛ شما اینجا چهکار میکنید؟ خب بروید در همان خلیج خوکها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا میخواهید رزمایش [کنید]. در خلیجفارس شما چهکار میکنید؟ خلیجفارس خانهی ما است. خلیجفارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیجفارس بهاضافهی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند.
بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳ /۱۳۹۵/۰۲